جراحی مهم

امشب آخرین شبی هست که خونه ی برادرم هستم و بدین صورت در یک اتفاق بی سابقه،امشب، ششم اردیبهشت ماه تعطیلات عید من به پایان رسید و رکورد طولانی ترین تعطیلات رو برای من داشت...یکم دلم گرفته...تو این چند روز دور از حاشیه بودم و تو این مدتی که خونه نبودم یک سری اتفاقات ناخوشایند افتاد که از من پنهان کردن و مشکلات تا حدودی حل شد و بعدش به من گفتن...شاید تقدیر این بوده که من خونه نباشم تا غمگین نشم...به برکت کشور گل و بلبلمون ماشینمون هم فروختیم...و من وقتی خونه رو ترک میکردم هرگز فکر نمیکردم وقتی برگردم دیگه ماشین نداریم...هرگز هم فکر نمیکردم یه روزی برسه که ما ماشین نداشته باشیم...در حال حاضر دارم برای مسائلی که تحت کنترل خودمه انرژی میذارم و تسلیم نمیشم...و اگر یک سری اتفاقات هم بیفته که خودم هیچ دخالتی نمیتونم روشون داشته باشم زندگیم نسبتا وارد فرآیند خوبی میشه...علاوه بر اون ماشین هم جایگزین میشه...فقط اون چندتا اتفاق باید تابستون بیفته...دیرتر شدنش دردی از من دوا نمیکنه فقط باید نظاره گر باشم ببینم اون اتفاقات میفتن یا نهوقتی برگشتم خونه میخوام یکی از دوستام که مدتی مهاجرت کرده و برای سفر به ایران اومده رو دعوت کنم خونمون...یکم ازش اطلاعات میگیرم،زندگی تو ایران رو دوست ندارم...حالم از این سیستم به هم میخوره. نه فقط بخاطر مشکلات اقتصادی و فلاکت مردم که تاثیر منفی در روحیه ها گذاشته، بخاطر خورد شدن شان و منزلتمون و چیزایی که نمیتونم ثبتش کنم  + نوشته شده در سه شنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت 23:9 توسط ...  |  جراحی مهم...ادامه مطلب

تا چند روز دیگه برادرم و دوتا از خاله هام میان ایراننمیدونم چه فعل و انفعالاتی تو ذهنشون رخ داد که سه تاشون از دو گوشه ی دنیا بخوان همزمان  باهم بیان اما چیزی که میدونم اینه که خیلی کار باید انجام بدم و سنگ تموم‌ بذارم امیدوارم برادرم طاقتش بگیره و تایم بیشتری بمونهبرم هزار و یک کار جدیدم رو انجام بدمپ.ن: روانشناس حرفه ای عزیزم پیامت رو دیدم فقط میخوام بدونی که خیلی عشقی زود میام میبینم وبلاگت رو☺️❤️ + نوشته شده در شنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت 21:37 توسط ...  |  جراحی مهم...ادامه مطلب

دوستای عزیزم تو این ده سال از نظراتتون خیلی انرژی مثبت گرفتم و این وبلاگ مثل کلبه آرامشم بود اما به دلیل اضافه شدن یک سری افراد به وبلاگم که نظراتشون رو درباره نوشته هام دوست ندارم و حس خوبی که به وبلاگم داشتم رو از بین بردن،تصمیم گرفتم وبلاگ رو حذف کنم، خواستم بگم حالم خوبه اگر دیدید وبلاگ حذف شده نگران من نباشید + نوشته شده در پنجشنبه پنجم خرداد ۱۴۰۱ ساعت 12:19 توسط ...  |  جراحی مهم...ادامه مطلب

تا همین الان داشتم روی برنامه هام کار میکردم ... کلی ایده و ابتکار تو ذهنم جرقه خورده که داشتم عملیشون میکردم و منو تا صبح نگه داشتن جراحی مهم...ادامه مطلب

و پاییز امسال هم به پایان رسید و آبان ماهش غمگینترین اتفاق تاریخی که من در کل زندگیم شاهدش بودم توی کشورم رخ داد....شب یلدای ساده ای هم امشب کنار پدر و مادرم داشتم و سعی کردم قدر کنار هم بودن رو بدونم جراحی مهم...ادامه مطلب

یه نفرو هیچ وقت نمیبخشم...هیچ وقت... اون روح منو آزار داد...اون به من رنجو تحمیل کرد...

جراحی مهم...

یک ماه پیش بنا به دلایلی اکانت اینستاگرامم رو پاک کردم...یکم ناراحت شدم چون خاطرات چهار پنج ساله و خیلی چیزام محو شد ولی بعدش یادم اومد که یه وبلاگ دارم که قدمت هفت هشت ساله داره و کسی از آشناهامم اون جراحی مهم...ادامه مطلب

یعنی پایان این قصه و غصه خوب تموم میشه؟؟؟

قصه ی قبلی خوب تموم نشد ضربه بدی خوردم  ولی اینبار تو سنی نیستم که تحمل این ضربه رو داشته باشم...

افتادم تو باتلاقی که هیچ راه فراری ندارم...آخرش چی میشه؟؟؟

جراحی مهم...

بعضی وقتا یه خواب خیلی قشنگ میبینی و بعد از این که بیدار میشی حسرت میخوری که چدا این خواب واقعی نبوده... . بعضی وقتام یه خواب ناخوشایند میبینی و بعد از این که بیدار میشی خداروشکر میکنی که واقعی نبوده  جراحی مهم...ادامه مطلب